بنچ مارک را معنی کنیم

بنچمارک؛ الگوبرداری یا کپیبرداری؟ اتفاقی که این روز ها به شدت مشاهده میکنیم رشد عجیب و سریع تعداد استارتاپ هاست! بله فقط تعداد استارتاپ ها رو به رشد هست اما درصد موفقیت اونها چنگی به دل نمیزنه. بالغ بر 90 درصد استارتاپ ها متاسفانه شکست میخورن که خب خبر خوبی نیست و خبرهای بدتری نیز به دنبال داره. این مقدار شکست نشان دهنده علم و تجربه پایین ، نبودن مرجع های مورد اطمینان ، … در این زمینه است. همه این روزا دنبال راهانداختن کسبوکار برای خودشون هستن و به نوعی میخوان تبدیل به کارآفرینی نمونه بشن . بدون اینکه حتی بدونن استارتاپ چی هست اصلا؟ گذشته از این ، ایدهای هم ندارن و فقط با تقلید و کپی از استارتاپهای موفق، همه میخوان دیجیکالا و اسنپ بشن! اینم به کنار، بهشون بگی تقلید و کپی کردن درست نیست و فقط تو ایرانه که کاری به کارت ندارن هم جواب میده: ما که کپی نکردیم بنچ مارک کردیم؟!!!
بنچمارک چیست؟
بنچمارک (benchmark) متشکل از دو کلمه بنچ (bench) به معنای میز یا نیمکت و مارک (mark) به معنای نمره و امتیاز است. لذا بنچمارک به معنای امتیازدهی به پدیدههای مختلف روی میز دقیق آزمایشگاهی است. به زبان ساده بنچمارک به معنای استاندارد یا مجموعهای از استانداردها است که میتواند معیاری برای اندازهگیری و سنجش عملکرد یک قطعه، یک ویژگی، یک برنامه و یا یک قابلیت در حوزههای مختلف، قرار گیرد. عدهای بر این عقیده هستند که منشأ این کلمه در نقشهبرداری جغرافیایی بوده و به عنوان معیاری برای پستی و بلندیهای زمین استفاده میشده است. عدهای دیگر آن را معیاری برای پارچهفروشان و برای اندازهزدن پارچه میدانستند. بنچمارک به معنای « استاندارد یا مجموعهای از استانداردها است که میتواند معیاری برای اندازهگیری و سنجش عملکرد یک قطعه، یک ویژگی، یک برنامه و یا یک قابلیت در حوزههای مختلف، قرار گیرد. » اغلب با شنیدن کلمهی بنچمارک یاد مقایسههای عملکردی که بین گوشیها، لپتاپها و سایر وسائل الکترونیکی، هنگام خرید انجام میدهیم، میافتند که این درست هم هست اما به غیر از تکنولوژی حوزههای دیگری نیز هست که ما از بنچمارک کردن در آنها استفاده میکنیم مثل حوزهی کسبوکار و مدیریت.
بنچمارک در حوزهی مدیریت و کسبوکار
همانطور که اشاره شد بنچمارک در مدیریت و کسبوکار نیز کاربردهای فراوانی دارد به طور مثال در دنیای کسبوکار، میتوان معیارهای مختلفی برای سنجش عملکرد شرکتها و کارخانجات تولیدی و یا حتی موسسات مالی تعیین کرد. این استاندارد باید در ابتدا به تایید یک سازمان مرجع رسیده باشد و پس از آن، شرکتهای فعال در آن حوزه، میتوانند سطح عملکرد خود را در بنچمارک تعیین شده، ارزیابی کرده و جایگاه خود را میان رقبای آن حوزه، مشاهده کنند. در بنچمارک مدیریت، عواملی همچون برنامه ریزیها، نحوه عملکرد و بازدهی، زمان، کیفیت و هزینه مورد ارزیابی قرار میگیرد.
انواع بنچمارک در حوزهی مدیریت
۱) بنچمارک داخلی
مقایسه فرآیندهای کسبوکارهای مشابه در داخل سازمان.
۲) بنچمارک رقابتی
مقایسهی مستقیم بین محصول، عملکرد، برنامهریزی و شیوه اجرا بین دو شرکت یا سازمان مختلف.
۳) بنچمارک عملکرد
مقایسهای بین مواردی کاملا مشابه، با عملکردی کاملا مشابه، در خارج از سازمان.
۴) بنچمارک عمومی
فرآیندهای عمومی کسبوکار یا عملکرد کلی و عمومی، بدون در نظر گرفتن صنعت، مورد ارزیابی قرار میگیرند.
آیا بنچمارک کردن همان کپی کردن است؟
خیر!! دو مورد را برای فرق میان این دو ذکر میکنیم. اولی اینکه پشت هر بنچمارک یک چرا وجود دارد. یعنی وقتی ما میگوییم عملکرد فلان شرکت خوب بوده، همزمان میپرسیم چرا؟ در کپیبرداری بیآنکه به دنبال دلایل و چرایی باشیم، به دنبال تقلید محض و کپی کردن از فرآیندها، محصولات و … در سازمان یا شرکتی دیگر هستیم. دوم اینکه بنچمارکینگ در دل خود توجه به ویژگیهای قومی و محلی را نیز جای داده است. یک نمونه عالی از بنچمارکینگ در دنیا مکدونالد است. این کمپانی قدرتمند در هندوستان با توجه به ویژگیهای قومی و محلی هندوستان در استفاده نکردن از گوشت گاو و قیمت اقتصادی توانست با تولید مافین سهم بسیار بزرگی را در این بازار کسب کند.
چرا باید بنچمارک کرد؟
- ترویج تفکر خلاق
- سنجش رقبا
- توسعه اهداف
- فرایند بهبود مستمر
- روشی برای توسعهی بازار و کسبوکار
- یافتن روشهایی برای تحقق اهداف و استراتژیهای سازمانی.
بنچمارک که یکی از مهمترین بخشهای تحقیقات بازار برای کسبوکارها به ویژه کسبوکارهای نوپا است که میتواند مزایای بسیاری را نصیب آن استارتاپ یا کسبوکار نماید و در تبدیل شدن آنها به صنایع پیشرو آنها را یاری نماید.
نظرات کاربران
متاسفیم! برای ثبت دیدگاه باید وارد شوید!